واژگان روسی در زبان مازندرانی (تبری)
علاقه من به زبان روسی و آشنایی با این زبان و سایر زبانها باعث تحقیق و پژوهش در مورد ریشه و ساختار زبان شده در مورد زبان روسی به علت نزدیکی جغرافیایی و سلطه روسها در مناطق شمالی ایران کلمات روسی در این زبان و گویش ها رسوخ کرد که بنده تعدادی از کلمات که وارد گویش مازنی و حتی بعضا فارسی شده را برای علاقمندان تحقیق در این زمینه آورده ام بعضی کلمات از نظر اوایی به گویش و زبان مازنی نزدیک هستند.
بسیاری از واژگان روسی ازچند قرن پیش وارد زبان تبری و گویش مازندرانی شده است.برخی ازاین واژگان باپذیرش تغییراتی درساختمان وآهنگ خود و برخی دیگر،تنها با تغییراتی درآهنگ،به مجموعه واژگان تبری پیوسته و پس ازسال ها استفاده توسط بومیان،ازسوی آنها واژه هایی خودی قلمداد می شوند.
بسیاری ازآنها نیز با واژگان تبری تلفیق شده اند و برخی از همین این واژگان از استان های شمالی ایران (مازندران و گیلان) وارد زبان فارسی نواحی مرکزی ایران شده اند . واژگانی چون :
سمشکه(semeshke)تخمه افتابگردان
لوش(losh)دوازه که با چوب ساخته میشود
پراخود(prakhod)در گذشته به کشتی بخار گفته میشد تا دوره پهلوی در گویش مازنی رواج داشت
ورگ(vorg)گرگ حیوان درنده
مول(mol)قاطر
اکران(ekran)نمایش فیلم در سینما
دورشکه(doropshke)وسیله حمل و نقل با اسب
زاموسک(zamosk)قفل درب چوبی در گذشته که حالتی استوانه ای داشت
خار(khar)محفف خراشوا یعنی خوب
چیتی(chiti)کلمه چیتایو چطورید
ماچکا(machka)سگ ماده یا مادیانه سگ
جونکا(jonka)گاو نر
بویچکا(bovichka(نوعی خورشت گوشت و پیاز
غزال(gazal)اهو
آپارات (Aparat) دستگاه تعمیر و اصلاح لاستیک اتومبیل .
اسفالت (Esfalt) مخلوط قیروشن که درساختن کف خیابانها بکارمی رود.
ارسی (Uorci) کفش مردانهیازنانهپاشنهدار، نوعی در که دارای چهار چوب مخصوص بوده و آن در داخل چهار چوب حرکت می کند و با پایین و با لا رفتن باز و بسته می شود.
استکان (Estecan) ظرف شیشه ای یا بلوری استوانه شکل نسبتا باریک و بلند و بدون دسته .که غالبا با آن چای خورند.
اسکناس (Eskenas) پولکاغذی پشتوانه دارکه برای خرید و فروش بکار می رود .
اشکاف (Eshkaf) قفسه درداربرای گذاشتن ظروف یا کتاب یاچیزهای دیگر.
بنزین (Benzin) از تقطیر مواد سبک نفت معدنی بدست می آید و آن ماده مولد نیرو در اتومبیلهاست.
ترمز (Tormuz) آلتی است در اتومبیل و ماشینهای مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین دیگر را متوقف یا کند میسازد.
زاپاس (Zapas) لاستیک یاقطعه اضافی همراه اتومبیل،کس یا چیزاضافی که هنگام احتیاج به سراغ او یا آن بروند.
بیسکویت (Biskueat) نوعی نان شیرینی که خشک و کم وزن است.
سمیشکا (Semishka) تخمه آفتاب گردان.
سوخاری (SuKhari) برشته شده،نوعی نان برشته شده.
شکلات (SHukolat) نوعی شیرینی که ازکاکائو،شکر،وافزودنی های دیگرمانندشیر،پسته وفندوق تهیه می شود.
کالباس (Kalbas) گوشت گاو و چربی را با بعضی مواد دیگر پخته وبرای خوردن آماده می کنند.
پالتو (Palto) لباس زمستانی ضخیم که روی لباسهای دیگر بر تن می کنند.
پرو (Peruv) آزمایش لباس از طرف خیاط بر تن مشتری .
جلیقه (Jelighe) نوعی پوشش بدون آستین که زیر کت و روی پیراهن می پوشند .
زیگزاگ (Zigzag) حرکتی درمسیر و نوعی دوخت به شکل هفت و هشت های به هم پیوسته ای که دریک ضلع مشترکند.
ساتین (Satin) پارچه براق و لطیفی ازجنس کتان و ابریشم.
سارافون (Sarafun) پیراهن زنانه بدون آستین که معمولادرزیرآن،بلوزمی پوشند.
کلوش (Kalush) کفش لاستیکی که بیشتر در زمستان بپا می کنند.
گالش (Galesh) گاودار, گاوچران
نعلبکی (Nalbeki) ظرف کم عمق و مدور که استکان چای را در آن می گذارند.
بوشکه (Bushkeh) ظرف چوبی بزرگ یا لاستیکی ، فلزی استوانه ای شکم داربرای آب یا مایعات دیگر.
پریموس (Primus) نوعی چراغ خوراک پزی که قسمت اجاقش نفتی وچراغش تلمبه ای .
چتکه (CHutke) چهار چوبه ای که دارای چند رشته مهره های چوبین بسیم کشیده است و بدان اعداد را محاسبه و جمع و تفریق می کنند.
زاماسکه (Zamaske) مواد بتونه
سماور(Samavar) وسیله ای برای تهیه آب جوش و چای.
شار (SHar) نوعی درخت جنگلی محکم و بادوام
شوکا (SHuka) نوعی گوزن بومی که دم کوتاه و کپل سفید دارد.
قرنیز (GHarniz) پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره شبیه سایبان و برآمدگی کناره های دیوار.
کتلت (Kotlet) نوعی خوراک که با گوشت کوبیده یا چرخ شده درست میکنند که انواع مختلف دارد.
کمد (Kumud) گنجه پهن کشودارکه در آن لباس یا اشیائ دیگر گذارند ،کمد بایگانی، کمدی که در آن پرونده های اداری را بایگانی کنند یا کمد جالباسی . کمدی که در آن جامه ها را جای دهند .
لامپا (Lampa) چراغیکه بانفت میسوزد و دارای مخزنی است جهت مایع قابل احتراق ( نفت، روغن و غیره ) و فتیله ای در آن مخزن فرو برده و همچنین لوله ای شیشه یی دارد که شعله فتیله را احاطه می کند.
لوتکا (Lutka) قایق پارویی.
متقال(Metghal)پارچه ای سفید شبیه به کرباس و لطیف تر از آن .
میچکا (Michka) گنجشگ.البته در برخی استانهای جنوبی روسیه این واژگان بکار میرود
یاشیک (Yashik) جعبه چوبی.
سیکا (Cika) مرغ آبی یا اردک.
املت ( Uomle ) خوراکی است که با تخم مرغ ورب گوجه ویا مواد دیگر تهیه کنند.
راپورت (Rapuort) گزارش کتبی یا شفاهی مبنی بر خبر و مطلبی.
کمپوتKomput)) میوه ای که آن را درشربت قندپخته باشند و آن را پس از پختن درظرف سربسته نگهدارند.
کفال(kefal)نوعی ماهی دریای کاسپین
منقل(mangal)برای کباب کردن
چاشت(chsht)غذایی برای نهار
لوسمان(losman)فردی که پارگی تور ماهیگیری را میدوزد
زیگ(zig)نوعی پرنده کوچک که در دشت و مرغزارها زندگی میکند
ناسوز(nasos)پمپ- تلمبه
منات(menat)گردنبد و اویز گرانبها.امروزه واحد پول جمهری اذربایجان میباشد.در گذشته در مازندران زیوار الات را تحت عنوان پنج یا ده مناتی ارزش یابی میکردند.
شف(shaf)شال گردن
تورکا(torka)کیسه کوچک برای نگهداری برنج
رزین(rezin)تیرکمان با لاستیک و تیوپ دوچرخه درست میکردند برای شکار.تیر کمان کشی
شت(shot)برس نقاشی
آبشکه(abashke)در غرب استان به پنجره گفته میشود
آفتک(aftek)در غرب استان به داروخانه
آسترا(astara)نوعی ماهی گوشتی که خاویار دارد.بندری در شمال دریای کاسپین در روسیه بنام استراخان وجود دارد
فنر(fener)فانوس که با نفت کار میکند
اکثر واژه ها مورد برسی قرار گرفته در زمینه زندگی مردم مازندران کاربرد داشته مواردی از قبیل ابزارها- پوشاک.خوراک.واژه ها اندک تخصصی به طور عمده به شغل مردم مازندران در رابطه بود مثل ماهیگیری. کشاورزی.دامداری و...